حسین مسعود‌نیا در هفته‌ای كه گذشت بیماری دكتر هادی خانیكی یكی از فعالین سیاسی و طرفدار كنشگری اجتماعی با ماهیت گفت‌وگو همراه با عملكرد شخصی برخی نخبگان سیاسی حاكم سبب شد تا برخی فعالین رسانه و حوزه سیاست از ضرورت تداوم نوع فعالیت دكتر خانیكی یعنی گفت‌وگو میان جناح‌ها و گروه‌های سیاسی در ایران صحبت به میان آورند. در این یادداشت كوتاه نگارنده تصمیم دارد به چند سوال پاسخ دهد. 1- كنشگری نیروهای اجتماعی و سیاسی با ماهیت گفت‌وگو به چه معناست؟ 2-ابزارهای نیل بدین مهم چیست؟ 3- چرا این نوع كنشگری در جامعه كنونی ایران یك ضرورت است؟ 4- كنشگری با ماهیت گفت‌وگو با چه چالش‌هایی در ایران مواجه است و راه برون‌رفت از این معضل چیست؟ در خصوص منطق گفت‌وگو به ‌نظر می‌رسد نوع كنشگری نیروهای اجتماعی و سیاسی در یك جامعه توسعه‌یافته از نظر سیاسی باید بر همین مبنا باشد، چراكه در صورت امكان حاكم بودن چنین شرایطی بر عملكرد نیروهای اجتماعی و سیاسی است كه نه‌تنها امكان نیل دولت به اهداف خود در حوزه‌های مختلف به‌ویژه ایجاد همبستگی و رفاه عمومی فراهم شده، بلكه مهم‌تر از آن زمینه برای ثبات، كارایی، تداوم و مشروعیت نظام سیاسی و مهم‌تر از همه شكل‌گیری نوعی اجماع و وفاق در آن جامعه فراهم می‌شود؛ چراكه اجماع و وفاق به ‌معنای به حداقل رسیدن تنش میان فعالین سیاسی و توافق نخبگان سیاسی حاكم و مردم بر سر اصول مشترك حكومت‌داری است؛ موضوعی كه بستر را برای شكل‌گیری وفاق تعمیم‌یافته و در نهایت همبستگی اجتماعی در یك جامعه فراهم می‌كند. اما برای آنكه چنین وضعیتی در جامعه برقرار شود، ابزارهایی لازم است كه از مهم‌ترین آنها ساماندهی و سازماندهی نیروهای اجتماعی و سیاسی بر اساس ارزش‌های مشترك در قالب احزاب و نهادهای مدنی همراه با پذیرش اصل قاعده بازی و بر اساس صندوق آراست. در چنین جامعه‌ای احزاب و نهادهای مدنی به عنوان ابزار پراگماتیك نیروهای اجتماعی و سیاسی بوده كه قاعده بازی را رعایت می‌كنند و این اصل مهم را پذیرفته‌اند كه حیات سیاسی آنها در حیات رقیب است مضافا اینكه پس‌از پیروزی در انتخابات نیز گروه پیروز، حقوق اقلیت را به رسمیت می‌شناسد و اقلیت نیز پیروزی گروه اكثریت را به رسمیت شناخته و رفتار خود را بر اساس قاعده بازی تنظیم و حداكثر با اتخاذ رویكرد انتقادی در انتظار فرصت باقی می‌ماند تا از طریق انتخابات و صندوق رای به قدرت برسد. بدین‌ ترتیب در جامعه‌ای كه منطق گفت‌وگو بر عملكرد نیروهای اجتماعی و سیاسی آن حاكم است این نیروها در جریان رقابت‌های سیاسی قاعده بازی را رعایت می‌كنند و دولت‌های برآمده از آنها نیز نقش هم‌افزای هم را داشته و آنچه برای آنها مهم است تامین منافع ملی در دو حوزه داخلی و خارجی است. در خصوص جامعه ایران به ‌نظر می‌رسد نظر برخی فعالین سیاسی و رسانه‌ای كه این روزها بر ضرورت حاكم شدن منطق گفت‌وگو بر رفتار نیروهای اجتماعی و سیاسی تاكید می‌كنند، درست باشد، چراكه جامعه ایران در دو حوزه داخل و خارج با چالش‌هایی مواجه است. در حوزه داخل كاهش اعتماد سیاسی، كاهش مشاركت سیاسی، شكل‌گیری نوعی دل‌زدگی از سیاست همراه با انفعال سیاسی و مهم‌تر از همه بحران اقتصادی به‌ویژه در حوزه‌هایی مانند تورم و اشتغال ضرورت گفت‌وگو میان جناح‌ها و گروه‌های سیاسی برای مقابله با این چالش‌ها را ضروری می‌سازد مضافا اینكه در حوزه سیاست خارجی نیز موضوع تداوم مذاكرات احیای برجام و سرنوشت نامعلوم آن ضرورت رویكرد گروه‌های سیاسی در داخل به منطق گفت‌وگو و نیل به اجماع برای مقابله با چالش‌های بیرونی را ضروری ساخته است. اما اكنون سوالی كه مطرح است، این است كه آیا امكان شكل‌گیری چنین فضای گفتمانی میان نیروهای اجتماعی و سیاسی در ایران وجود دارد یا نه؟ نگارنده معتقدم به دلایل متعدد وجود ندارد كه مهم‌ترین آنها عبارتند از: 1-نیروهای اجتماعی و سیاسی در ایران هنوز نتوانسته‌اند به یك هویت مشترك سیاسی دست ‌یافته و در قالب احزاب و نهادهای مدنی شناسنامه‌دار فعالیت كنند، از این‌رو بیشتر در قالب جناح‌های سیاسی اقدام به كنشگری می‌كنند كه این جناح‌های سیاسی دربردارنده طیفی از نیروهای اجتماعی و سیاسی با آرمان‌های متفاوت است كه صرفا به دلیل ضرورت زمان به یكدیگر نزدیك شده‌اند. 2- بخش بزرگی از نیروهای اجتماعی و سیاسی در ایران هنوز در بسیاری از مناطق بر اساس ماهیت محلی، قبیله‌ای، قومی، طایفه‌ای، زبانی و مذهبی كنشگری می‌كنند؛ وضعیتی كه در آن امكان گفت‌وگو وجود ندارد. 3-جناح‌های سیاسی در ایران و به‌ویژه نخبگان حاكم نه قاعده بازی در حوزه اكثریت و اقلیت را پذیرفته‌اند و نه حاضر به قبول این اصل مهم هستند كه حیات هر جناح و گروه سیاسی در حیات رقیب است. نكته پایانی اینكه با توجه به چالش‌های فراروی جامعه ایران در حوزه داخل و خارج در وضعیت فعلی پذیرش اصل گفت‌وگو میان جناح‌های سیاسی برای تحقق منافع ملی در ایران یك ضرورت است، اما این مهم زمانی امكان‌پذیر است كه نیروهای اجتماعی و سیاسی نیز چند اصل مهم را بپذیرند: 1- نیروهای اجتماعی و سیاسی در قالب احزاب و نهادهای مدنی شناسنامه‌دار سازماندهی شوند. 2- این احزاب و نهادهای مدنی این اصل مهم را بپذیرند كه حیات سیاسی آنها در حیات رقیب است نه در حذف رقیب. 3- جناح‌های سیاسی تا زمانی‌ كه ماهیت حزبی به خود نگرفته‌اند قاعده بازی دموكراتیك را بپذیرند یعنی اینكه ملاك رسیدن به قدرت برگزاری انتخابات و نتیجه صندوق آراست. 4- اكثریت پیروز و اقلیت محروم شده از قدرت رفتار خود را پس‌ از انتخابات در برابر یكدیگر بر اساس پذیرش تفوق پیروزی اكثریت از سوی اقلیت و قبول حقوق اقلیت از سوی جناح پیروز تنظیم كنند.5- نخبگان سیاسی حاضر در حاكمیت به نمایندگی از نیروهای اجتماعی و سیاسی با به حداقل رساندن اختلافات خود بستر را برای شكل‌گیری نوعی وفاق و اجماع ملی فراهم كنند. 6-شایسته‌سالاری ملاك واگذاری مسوولیت‌ها شود. 7- دولت‌ها در جامعه نقش هم‌افزایی یكدیگر را داشته و از عملكرد بر اساس آزمون و خطاها پرهیز كنند. به امید حاكم شدن چنین وضعیتی در جامعه ایران كه امكان تحقق منافع ملی را در دو حوزه داخلی و خارجی فراهم می‌كند.